۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

دبیر کل اوپک: کاهش قیمت نفت بیش از حد بوده است






عبدالله بدری، دبیر کل اوپک، گفته است که با توجه به اوضاع بازار، کاهش قیمت نفت در ماه‌های گذشته بیش از اندازه بوده است. او از کشورهای حوزه خلیج فارس خواست که به سرمایه‌گذاری در زمینه اکتشاف و تولید نفت ادامه دهند تا مانع از بروز تغییرات شدید در قیمت نفت در آینده شوند.دبیر کل اوپک که در دوبی سخن می گفت با اشاره به تصمیم اخیر این سازمان برای ثابت نگه داشتن سقف تولید افزود در این اقدام، آسیب زدن به منافع هیچ کشور خاصی مدنظر نبوده است.به گفته بعضی تحلیلگران، عربستان سعودی قصد دارد با پایین نگه داشتن قیمت نفت، تلاش های دولت آمریکا برای بی نیاز شدن از واردات نفت خام را بی نتیجه بگذارد. به این دلیل که قیمت پایین نفت در بازارهای جهانی باعث می شود روش پیچیده و پرهزینه استخراج نفت "شیل" در آمریکا که دولت باراک اوباما سرمایه گذاری زیادی روی آن کرده، صرفه اقتصادی نداشته باشد.کاهش درآمدهای ارزی ایران و روسیه هم که هر دو از سوی غرب تحریم شده‌اند، از دیگر انگیزه‌های احتمالی عربستان برای ثابت نگه داشتن سقف تولید و در نتیجه پایین آوردن قیمت نفت عنوان شده است.قیمت سبد نفتی اوپک در شش ماه گذشته بیش از ۴۰ درصد کاهش یافته و به حدود ۶۰ دلار رسیده است.اما آقای بدری گفت که هدف این سازمان تعیین بهای مشخصی برای نفت نیست و با توجه به شرایط بازار، جلوگیری از کاهش تولید نباید به کاهش شدید قیمت نفت منجر می شد.این اولین اظهار نظر علنی دبیر کل اوپک از زمان نشست کشورهای صادر کننده نفت در ماه گذشته میلادی است.آقای بدری بدون اشاره به رقمی خاص گفت که اوپک به دنبال قیمتی برای نفت است که هم برای کشورهای مصرف کننده و هم برای کشورهای تولید کننده مناسب باشد.او در مورد برگزاری نشستی اضطراری توسط کشورهای تولید کننده نفت تا قبل از ماه ژوئن سال آینده میلادی، ابراز بی اطلاعی کرد.

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

عراق: گروه داعش یک میلیون تن غله دزدیده و به سوریه برده است


مقامات دولت عراق می‌گویند گروه داعش یک میلیون تن غله را از شمال این کشور دزدیده و به سوریه منتقل کرده است.
خبرگزاری رویترز به نقل از وزیر کشاورزی عراق گزارش داد که شبه نظامیان گروه خلافت اسلامی یک میلیون تن گندم و جو را از استان نینوا دزدیده و به دو شهر تحت کنترل خود در سوریه منتقل کرده‌اند.فلاح حسن الزیدان در بیانیه‌ای که روز یکشنبه در سایت وزارت کشاورزی عراق منتشر شد گفت: «دولت اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد شبه نظامیان گروه خلافت اسلامی یک میلیون تن گندم و جو استان نینوا در شمال کشور را ربوده و به دو شهر رقه و دیر الزور در سوریه منتقل کرده‌اند».خبرگزاری رویترز نتوانسته است صحت این اطلاعات را کاملا تایید کند.پس از تهاجم گروه خلافت اسلامی به شمال عراق در ماه ژوئن، شبه نظامیان این گروه کنترل سیلوهای غلات در استان‌های نینوا و صلاح‌الدین را به دست گرفتند.نزدیک به یک سوم از محصول گندم و ۴۰ درصد از محصول جو عراق در این دو استان تولید می‌شود.رییس پیشین سازمان غله عراق ماه اوت به خبرگزاری رویترز گفته بود که شبه‌نظامیان گروه داعش بین ۴۰ تا ۵۰ هزار تن گندم را در استان‌های نینوا و الانبار مصادره کرده و برای آسیاب کردن به سوریه منتقل کرده‌اند.با این حال میزان دقیق گندم مصادره شده توسط گروه خلافت اسلامی در طول تابستان روشن نیست. گروه داعش صد‌ها هزار نفر از مردم از جمله کشاورزان بسیاری را از خانه و زمین‌های خود بیرون کرده که می‌تواند از مصادیق پاکسازی قومی و نژادی تلقی شود.حمله شبه نظامیان با فصل برداشت گندم در این مناطق همزمان بود. بسیاری از کشاورزان به دلیل بحران و جنگ قادر به فروش محصول گندم خود به دولت و یا بخش خصوصی نبودند.
گروه داعش امیدوار است خلافت اسلامی خود خوانده را خودکفا کند.وزیر کشاورزی عراق افزود شبه نظامیان گروه داعش شهرهای شرق سوریه را امن می‌دانند و به همین دلیل محصول گندم و جوی نینوا را برای ذخیره به آنجا منتقل کرده‌اند.سازمان غله عراق سالانه میلیون‌ها تن گندم و برنج وارد می‌کند. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد «فائو» در یک گزارش جدید پیش‌بینی کرده که «به دلیل مشکلات ناشی از جنگ و تاثیر آن بر تولید، ذخیره سازی و سایر جنبه تداراکاتی، نیاز عراق به واردات غله افزایش خواهد یافت».

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

درخواست بودجه بیشتر از کنگره آمریکا برای مقابله با ابولا


کاخ سفید گفتگوی مقدماتی با سنای کشور را در باره تامین بودجه اضافی برای مقاله با ابولا آغاز کرد. این بودجه به گفته منابع کنگره علاوه بر صدها میلیون دلاری است که تاکنون برای مقابله با ویروس مرگبار ابولا اختصاص داده شده است. شماری از جمهوری خواهان کنگره سیاست دولت اوباما در برخورد با بیماری ابولا را مورد انتقاد قرار داده اند.سناتور دموکرات، باربارا میکولسکی رئیس کمیته تخصیص بودجه در سنا روز دوشنبه اعلام کرد گفتگوی کامل در این باره روز ۶ نوامبر، دو روز پس از برگزاری انتخابات میان دوره ای در کمیته سنا آغاز می شود.دولت اوباما در ارتباط با برخورد درست با مشکل ابولا بشدت مورد انتقاد قرار گرفته و پرزیدنت اوباما روز جمعه ران کلاین، استراتژیست حزب دموکرات را به عنوان هماهنگ کننده واکنش ها ی دولت فدرال به بیماری ابولا منصوب کرد.قانونگذاران از هر دو حزب از دولت اوباما می خواهند با اعمال محدودیت سفر از سه کشور غرب آفریقا که کانون این بیماری است مانع از بروز آن در آمریکا بشود.دولت اوباما در برابر این درخواست مقاومت می کند با این استدلال که منع سفر به این سه کشور مانع از کمک رسانی پزشکی به نیازمندان درمان خواهد شد.روز سه شنبه پرزیدنت اوباما از جان بینر رئیس مجلس نمایندگان، نانسی پلوسی رهبر اقلیت دموکرات در مجلس نمایندگان، سناتور جان رید رهبر اکثریت دموکرات سنا دعوت کرد بحران ابولا را مورد بررسی قرار دهند.


۱۳۹۳ مرداد ۱۹, یکشنبه

سقوط مرگبار هواپیمای مسافربری در تهران




یک هواپیمای مسافربری با ۴۸ سرنشین، صبح یکشنبه(به وقت تهران)، در کنار فرودگاه مهرآباد تهران، سقوط کرد.این هواپیمای مسافربری که از نوع ایران ۱۴۰، و متعلق به شرکت هواپیمایی سپاهان بود، قرار بود ۴۰ مسافر خود را از تهران به طبس ببرد اما کمی پس از بلند شدن از باند فرودگاه از مسیر منحرف شد و با محوطه بیرون فرودگاه مهرآباد برخورد کرد.شبکه خبر تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد که ٣۹ نفر از سرنشینان این هواپیما بلافاصله کشته شده و ۹ نفر به بیمارستان منتقل شدند که حال تعدادی آنها نیز وخیم است.هواپیمای ایران ۱۴۰، از نوع هواپیمای اوکراینی آنتونوف ۱۴۰ است که در ایران تولید می‌شود. این هواپیما دارای دو موتور ملخدار است. ایران، ۸ فروند دیگر از این نوع هواپیما را در اختیار دارد.معاون استاندارد پرواز هواپیمایی ایران درباره این حادثه گفت که‌ علت دقیق سانحه سقوط هواپیمای مسافربری در تهران باید توسط تیم بررسی حادثه اعلام شود .به گفته او این هواپیما در ساعت ۹:۲۰ دقیقه به وقت تهران از فرودگاه مهرآباد پرواز کرد اما به تقاضای برج مراقبت گردش به چپ نکرد و به سمت راست رفت اندکی بعد سقوط کرد. ظاهرا چند دقیقه پس از پرواز، خلبان قصد بازگشت و فرود اضطراری را داشت اما پیش از رسیدن به فرودگاه سقوط کرد.به گزارش خبرگزاری‌های ایران، این هواپیما که در جنوب فرودگاه مهرآباد به زمین برخورد کرد، متعلق به هیچ نهاد نظامی نبوده و هنگام سقوط نیز به هیچ ساختمانی برخورد نکرده است.در پی این حادثه، مهرداد لاهوتی نماینده مجلس، در جلسه  علنی گفت: اولین فروند ساخته شده از این هواپیما در اصفهان در پرواز آزمایشی سقوط کرده بود، همچنین اعضای کمیسیون عمران که دو بار از مراحل ساخت هواپیما بازدید کرده بودند نگرانی خود را در این رابطه اعلام کرده بودند.فرمانده نیروی انتظامی نیز به خبرنگاران گفت که دوربین‌های ترافیکی صحنه حادثه را ثبت کرده‌اند و بر اساس فیلم این دوربین‌ها، هواپیما در حالی سقوط کرد بود که یکی از موتورهای آن آتش گرفته بود.

۱۳۹۳ مرداد ۱۳, دوشنبه

روبات‌هایی که پس از شکسته شدن پا همچنان راه می‌روند



مهندسان با ساخت روباتی که می‌تواند در صورت شکسته شدن یک پا، به خود راه رفتن بیاموزد، گامی دیگر به سوی داشتن ماشینی برداشته‌اند که می‌تواند در صورت آسیب دیدن باز هم کار کند.با استفاده از روش "آزمون و خطای هوشمندانه"، روبات شش‌پای آنها می‌تواند کلیک در کمتر از ۲ دقیقه بیاموزد که چگونه دوباره راه برود.مهندسان سازنده این روبات می‌گویند: «این روش نو روبات‌ها را قوی‌تر، مؤثرتر و مستقل‌تر خواهد کرد».به گفته آنها هدف از این کار، تقلیدی از رفتار حیوانات مجروح بوده است.روش آزمون و خطا می‌تواند برای روبات‌هایی به کار رود که کاربردهای نظامی و اداری داشته باشند. روباتی که بتواند بدون توجه به میزان آسیب‌دیدگی همچنان بجنگد، بلافاصله هر کسی را به یاد فلسفه فیلم نابودگر یا ترمیناتور می‌اندازد.نابودگر، فیلمی که شخصیت رباتش پس از آسیب همچنان کار می‌کندبه گفته یک کارشناس، علم رباتیک تطبیقی، حالا به نقطه عطف رسیده است. بیشتر روبات‌ها در حال حاضر در کارخانه‌ها نصب شده‌اند و وظایف خیلی خاصی را انجام می‌دهند. دانشمندان می‌‌خواهند که روبات‌ها شرایط جدید و چالش‌برانگیز را درک کنند.دکتر فومیا ایدا از آزمایشگاه هوش ماشینی دانشگاه کمبریج به بی‌بی‌سی گفت: «یکی از چالش جدی که ما در علم روباتیک دنبال می‌کنیم، روبات‌هایی هستند که در محیط‌های نامطمئن و بی‌برنامه، بتوانند تطبیق پیدا کنندآنتوان کالی و کلیک جین باپتیست مورت از دانشگاه سوربن پاریس، و جف کلون از دانشگاه وایومینگ، مقاله کلیک پژوهشی خود درباره روباتشان را در سایت "آرکایو" چاپ کرده‌اند. آرکایو مکانی است برای انتشار نسخه‌های اولیه پژوهش‌های علمی در کتابخانه دانشگاه کورنل.آرکایو در یک کلیک نوشته وبلاگی درباره این پژوهش می‌نویسد: «وقتی که حیوانات یکی از اندام‌های خود را از دست می‌دهند، سریعا یاد می‌گیرند که لنگان لنگان راه برونداین روبات مشکلش را با تقلید رفتار حیوانات حل می‌کند و این کار را با کشف این که کدام پایش آسیب دیده است و سپس استفاده از روش آزمون و خطا برای یافتن بهترین راه برای ادامه گام برداشتن، انجام می‌دهد.دکتر ایدا می‌گوید: «جابه‌جایی یک چالش جدی است. موضوعی برای مصرف بهینه انرژی. روبات‌ها در مقایسه با حیوانات به طرز فزاینده‌ای ناکارآمدندشرکت‌های دیگری چون بوستون دینامیکس که در حال حاضر از کلیک زیرمجموعه‌های گوگل به شمار می‌آید نیز برای تقلید از حیوانات تلاش می‌کنند. این شرکت تعدادی روبات از جمله 'کلیک بیگ داگ' (سگ بزرگ) را ساخته که می‌تواند در موقعیت‌های دشوار و متفاوت همچنان به حرکت خود ادامه داده و جابه‌جا شود.بیگ داگ یکی از پیشرفته‌ترین روبات‌ها است که تعادلش را در بدترین حالت حفظ می‌کندبیگ داگ' توسط دارپا (DARPA) یا سازمان پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفتهٔ دفاعی ایالات متحده آمریکا با همکاری شرکت بوستون دینامیکس و به سفارش ارتش آمریکا ساخته شد. جایی که در آن الگوریتم آزمون و خطا به ویژه برای ماشین‌آلات آسیب‌دیده در جنگ می‌تواند به کار گرفته شود.اما دکتر ایدا معتقد است که استفاده نظامی تنها یک جنبه استفاده از روبات‌های سازگار است.او می‌گوید: «کاربردهایی فراتر از استفاده نظامی می‌تواند وجود داشته باشد. شما می‌توانید از این روبات‌ها در محیط‌های نامتعارف، نه تنها میدان جنگ، بلکه ماه و مریخ یا نیروگاه هسته‌ای چون فوکوشیما استفاده کنید. نقاطی که انسان نمی‌تواند به آنجا بروددر حالی که این مهندسان روی روبات‌های خودآموز متمرکزند، دیگران در حال ساخت روبات‌ها و موادی هستند که می‌توانند در صورت خرابی "خوددرمانگر" باشند.بی‌ای‌ئی سیستمز (BAE Systems) یک شرکت صنایع دفاعی و هوافضایی بریتانیایی اخیرا اعلام کرده که در آینده می‌تواند پهپادهایی بسازد که حاوی مایعی سبک هستند که اجازه می‌دهد کلیک جت‌ها، آسیب‌های حین پرواز را خودشان تعمیر کنند. چاپگرهایی سه‌بعدی تحولی در ساخت قطعات حتی در خانه به وجود آورده‌اند. در عین حال پلاستیکی توسط دانشگاه ایلینوی اختراع شده که به تقلید از خون می‌تواند لخته شده و پارگی خود را بهبود بخشد.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۷, شنبه

گاهشماری از زندگی ایلیا «میم»





گاهشماری از زندگی ایلیا «میم»
 (قسمت سوم)

به روایت یكی از شاگردان قدیمی ایلیا میم

بعنوان كسی كه در جای جای زندگی ایلیا حضور داشته است می‌خواهم مروری سریع داشته باشم از زندگی او؛ البته نه از همۀ زندگی او بلكه از موضوعاتی كاملاً ظاهری كه اتفاقاً تا امروز مورد بررسی قرار نگرفته  است. این مرور سریع گاهشماری است هر چند بسیار ناقص.

آشنایی با قرآن
ایلیا قبل از ورود به مدرسه با قرآن آشنا بود و قرآن می‌خواند و سپس در بیشتر دوران مدرسه و تحصیل نفر برتر مسابقات قرائت قرآن و تفسیر قرآن بود. بیشتر مراسم مدرسه و نیز مراسم صبحگاهییا ظهر با قرائت قرآن او آغاز می‌شد. در بعضی مواقع او با چنان لحن و آهنگ زیبایی قرائت می‌كرد كه حاضران را به شور و وجد می‌آورد و در چند مراسم رسمی حاضران از شدت شور و شوقی كه دچار آن شده بودند، ناخودآگاه برای او دست می‌زدند كه این دست زدن برخلاف رسم معمول بود. او همچنین كلاسهایی در بارۀ قرائت و تفسیر قرآن داشت و از كودكی تا پایان تحصیل گاهی در این باره درس می‌داد. البته در سالهای پایان تحصیل (چند سال آخر) مطلب او صرفاً در بارۀ تفسیر قرآن بود اما اسم این كلاس ها تفسیر قرآن نبود و او رسماً درباره تفسیر قرآن حرف نمی زد.

نفر برتر مسابقات ورزشی
در دورۀ تحصیل او در چندین رشتۀ ورزشی مقام‌های قهرمانی كسب كرد و حكم‌هایی از طرف مراكز و هیئتهای مربوطه به او اهدا شد. در بیشتر این مسابقات او نفر ممتاز بود. از جمله او در مسابقات فوتبال، دو صد متر، كشتی، بوكس، رزمی (شائولین)، قدرت بدنی و شطرنج رتبه‌های برتر را كسب كرد. عموماً نفر برتر مسابقاتی بود كه در آن شركت می‌كرد اما یكبار در كشتی به دلیل بیماری مقام دوم را كسب كرد. در سالهای نوجوانی و پس از آن او چند تیم ورزشی را راه اندازی كرد كه زیر نظر او فعالیت می‌كردند.
ایلیا بقول خودش بعنوان «امتحان» در مسابقات مختلف شركت می‌كرد. در بیشتر مسابقات ورزشی او بدون سابقه و تمرین و آمادگی قبلی وارد می‌شد. مثلاً در همان مسابقۀ كشتی، به خاطر دارم كه او برای آنكه ما در كلاس درسمان قرار بود امتحان حرفه و فن بدهیم و در همان زمان برای كشتی ثبت نام می‌كردند و ثبت نام شدگان را برای تست پزشكی به محلی دیگر می‌فرستادند، ایلیا هم به همین دلیل در مسابقات كشتی شركت كرد كه تقریباً همۀ حریفهای خود را ضربۀ فنی می‌كرد. بعد از پایان اولین دور مسابقات كشتی كه او شركت كرد، چند تن از مربیان از او درخواست كردند كه در سالن آنها كشتی بگیرد اما او گفت كه می‌خواهد تیم فوتبالش را همراهی كند. بنابراین همان زمانی كه در مسابقات  كشتی اول شد یكی از شاخص ترین فوتبالیست‌هایی بود كه ما می‌شناختیم و در بین ما بهترین فوتبالیست و مربی فوتبال بود.

هنرمند ممتاز
یكی از عجیب ترین شاخص‌هایی كه در رابطه با خاطرات خودم در بارۀ ایلیا دارم این است كه او به هر كاری وارد می‌شد به سرعت و با كمترین كار در آن زمینه به بالاترین نقطۀ ممكن می‌رسید. هر چه كه از این دست كارها به یاد دارم این است كه او به هر كاری كه دست می‌زد شاهكار می‌كرد. تعصبی در این نظر نیست. من هم تنها شاهد این فرآیند نبوده ام. برداشت و قضاوت شخصی هم نیست چون همۀ كارها یا نتایج آن كارها یا شواهدی كه مؤید این كیفیت باشد وجود دارد. ایلیا دهها حكم مسابقات مختلف قرائت قرآن، تفسیر قرآن، كشتی، فوتبال و رشته‌های دیگر داشت كه فكر می‌كنم امروز هم همۀ آنها باشند. بر همین منوال او چند بار هم وارد رشته‌های هنری شد و در آن رشته‌ها مقام ممتاز را كسب كرد. جوایزی هم به همراه حكم‌هایی كه معمول چنین مسابقاتی بود به او اهداء شد. یكی از رشته‌های دیگری هم كه شاید بشود آن را هنری دانست مسابقات آواز بود. فكر می‌كنم كلاس چهارم یا پنجم دبستان بود كه در این مسابقات شركت كرد و نفر اول مسابقات آواز و سرود شد. مطمئن نیستم كه آن مسابقات با موضوع آوازهای اصیل و سنتییا سرود بود.یك بار هم فكر می‌كنم كلاس دوم یا شاید هم سوم راهنمایی بود كه در مسابقات انشاء و نگارش شركت كرد و نفر اول استان شد.

شاگرد متوسط و رتبۀ اول
در دوران مدرسه او عموماً شاگردی متوسط بود و در موارد درسی رتبۀ اول یا دوم نداشت اما سال سوم راهنمایی كه بودیم گفت امسال می‌خواهم شاگرد اول باشم و به راحتی شاگرد اول شد. فكر می‌كنم این اولین و آخرین باری بود كه او در درس مدرسه شاگرد اول شد. یادم است وقتی با هم رفتیم تا برای مدرك تحصیلی سوم راهنمایی عكس بگیریم او جلوی دوربین خنده اش بند نمی‌آمد و هر چه عكاس می‌گفت كه نخند، بیشتر می‌خندید. به همین دلیل به او گفتم برای اینكه نخندییاد یك چیز غم انگیز بیفت و گریه كن و او در حالی كه این قیافه را به خود گرفته بود، عكاس از او عكس گرفت كه عكسی فانتزی و یادگاری شد. برای دبیرستان، او در مسابقه تیزهوشان شركت كرد و بنابراین وارد دبیرستان نمونۀ مردمی كه اختصاص به تیزهوشان داشت شد. اما از همان اوایل دبیرستان انگیزۀ خود را برای درس خواندن روزبه روز بیشتر از دست می‌داد و دو سه سال بعد درس و مدرسه را بطور كامل رها كرد. البته در همان دو سه سال هم چندان درس نمی‌خواند و غیبتهای طولانی می‌كرد...

رفرمیست و تئوریسینی توانا
او چند بار از كلاس و مدرسه اخراج شد. دلیل این اخراج‌ها عموماً ویژگی‌های ساختارشكن و رفرمیستی او بود. یكی از  معلم هایمان در آن سالها به او لقب نیوتون داده بود و یك سال بعد از آن یكی دیگر از معلم هایمان او را انیشتین صدا می‌زد. نظریه‌هایی كه گاهی او ابراز می‌كرد، تعجب افراد تحصیلكرده را برمی انگیخت و آنها نمی‌توانستند قبول كنند كه او این نظریات را در كتابی نخوانده باشد. در حالی كه اقلاً من شاهد موضوع بودم كه ایلیا خودش آنها را طرح می‌كرد و از كسییا جایی كمك نمی‌گرفت. سال اول دبیرستان بود كه با معلم دینی شان درگیر شد. من در مدرسۀ تیزهوشان نبودم اما در جریان موضوع قرار داشتم. او نظریه‌ای را دربارۀ روح خدا مطرح كرد كه معلم دینی شان او را متهم كرد كه این نظریه را از كتاب تفسیر المیزان علامه طباطبایی آورده است و قصد داشته معلم را تحقیر كند البته این نظریه نه آن زمان در كتاب تفسیر المیزان بود نه امروز كه از آن زمان حدود بیست سال می‌گذرد. به دلیل همین برخورد او مورد توهین و تحقیر معلم بینش دینی و برخی از معلمان دیگر قرار گرفت و شاید همین باعث دلسردی او از مدرسۀ تیزهوشان شد.
او نظریه‌های مختلفی را مطرح می‌كرد كه این نظریه‌ها ساختارشكن و به نوعی نارضایتی از نظریه‌های موجود بود. مثلاً یادم است كه در دورۀ راهنمایی در سن دوازده سیزده سالگی او مدت كوتاهی را روی طرح یك ماشین مغناطیسی كار می‌كرد كه بدون نیاز به انرژی خارجی بتواند صرفاً و با اتكاء به انرژی آهنرباهای دائمی كار كند. به این طرح در یكی از نشریات معروف هم در همان زمان اشاره شد. این ایده برخلاف تفكر معمول بود كه وارد شدن انرژی از خارج سیستم را لازم می‌دانست.در زمینه‌هایی كه او استعداد خاصی نداشت همین نظریات بدیع و خلاق مسئله را یك طوری جبران می‌كردند. مثلاً یادم است كه ایلیا از نظر نقاشی و خطاطی ضعیف بود. اصلاً نقاشی كردن بلد نبود تا حدی كه از این نظر یكی از ضعیف ترین شاگردان كلاس بود. اما چند بار از ایده‌های فوق العاده‌ای استفاده كرد... یكبار بجای نقاشی، كاغذ سفید را ارائه داد و این كاغذ سفید را نقاشی سكوت می‌دانست. چون در سكوت واژه‌ای نیست پس نقش سكوت بدون تصویر است.

آشنایی با علوم باطنی
از حدود سن یازده دوازده سالگی او مدتی به حوالییزد و اردكان و طبس رفت و مدتی را در آنجا بود و در همان زمان باب آشنایی او با برخی از اساتید علوم باطنی ایرانی باز شد و رابطۀ او با بعضی از آنها عمیق و صمیمی شد. استاد منصور و استاد نصر الله از جملۀ این افراد بودند. او در مدت كوتاهی بر دانش و روش‌های علوم باطنی كهن ایرانی مسلط شد و گاهی برای ما كارهای عجیبی انجام می‌داد. همین دانش و روش‌ها را در همان زمان او به بعضی از دوستان خودش هم از جمله خود من آموزش می‌داد اما ما خارج از شرایطی كه در آن دانش و روش مقرر شده بود مجاز به استفاده از آنها نبودیم. پیش از آشنایی با این روش‌ها ایلیا دربارۀ تفسیر باطنی آیات قرآن و بویژه در بارۀ مفاهیمی مانند دعا و توكل و توفیق تحقیق می‌كرد و پس از آشنایی با این دانش و روش‌ها او تحولی كلی را در بارۀ آنچه پیش از این یافته بود به انجام رساند.

استاد معظم علوم باطنی روح الله
از همان زمان نوجوانی ایلیا گاه و بیگاه از یك فرد بزرگ باطنی سخن می‌گفت. گاهی می‌گفت او را در خواب دیده یا در خیابان دیده اما نتوانسته با او حرف بزند و چنین حكایاتی. او مشخصاتی از این فرد می‌داد كه ما فكر می‌كردیم این فرد همان ماهاآواتار معروف و در عین حال ناشناخته است. این ذهنیت هم به دلیل مطالبی بود كه در كتابها در بارۀ ماهاآواتار ذكر شده بود. از نظر بسیاری از بزرگان باطنی ماهاآواتار كسی جز مسیح نیست اما ایلیا هرگز از ارتباط خاصی بین خودش با چنین شخصیتهایی حرف نمی‌زد، تا امروز هم چنین چیزی را از او نشنیده ام.
پانزده یا شاید شانزده سالگی  بود كه ایلیا یكبار به صراحت از ارتباط و آشنایی خود با فردی به نام روح الله سخن گفت. شب بود. او به در خانۀ ما آمد. قیافه اش كاملاً تغییر كرده بود. مثل اینكه رعشه داشت و بدنش می‌لرزید. گفت او را دیدم... توضیح زیادی نداد. بعد از آن شب ایلیا به شدت تغییر كرد و دورۀ جدید و منصفانه است بگویم دورۀ بسیار حیرت انگیزی در زندگی اش آغاز شد.

آشنایی ایلیا با خانم پِریا
روزی كه ایلیا با خانم پِریا (شباب حسامی) آشنا شد را خوب به یاد دارم. فكر می‌كنم او حدوداً یازده دوازده سالش بود. آنها مدتی را با هم دوست بودند. به همدیگر نامه نگاری می‌كردند. تلفن می‌زدند و قرار می‌گذاشتند. اما بعد از مدتی خانوادۀ خانم پِریا از آنجا رفتند و ایلیا هیچ آدرسی از آنها نداشت.
بعد از مدتی او متوجه شد كه آنها در تهران هستند. مرا و یكی دیگر از دوستان را به تهران فرستاد تا خانم پِریا را پیدا كنیم. ما فقط یك نشانی از خانم پِریا داشتیم، اینكه او در تهران است. اما قرار گذاشتیم با هر تدبیری كه شده ایشان را پیدا كنیم و ایلیا قبول كرد كه در عوض آن، كاری را برای ما انجام بدهد... در نهایت و بعد از روزها جستجو موفق نشدیم. ولی مدت كوتاهی بعد رابطۀ ایلیا با ایشان دوباره برقرار شد و چند سال بعد ایلیا با خانم پِریا ازدواج كرد.

تشكل‌های وابسته
از همان زمان نوجوانی همیشه در اطراف ایلیا تعدادی تشكل وجود داشت كه مسئولیتی معلوم برعهدۀ آنها بود كه یا موفق می‌شدند یا ناموفق بودند. در زمان نوجوانی، او چند تیم ورزشی و از جمله دو تیم فوتبال داشت. در همان زمان او یك گروه هنری داشت. حدوداً اول دبیرستان بود كه یك انجمن كوچك از بچه‌هایی كه دارای نظریات متفاوت و بدیع بودند راه اندازی كرد. در سالهای پانزده و شانزده سالگی و پس از آن تا حدوداً بیست و دو سالگی او گروههای مختلف تمرینی و تحقیقی منظم و منسجمی را راه اندازی كرد كه توسط مربیان مختلف آموزش داده و راهبرد می‌شدند. بعد از مدت كوتاهی او همۀ تمرینات ما را تغییر داد. تمرینات ما مستقیماً دربارۀ روح زایی و احیاء و انرژی زایی بود. بعداً او از الاهیسم گفت و روش‌هایی بسیار كهن را آموزش می‌داد كه سابقه‌ای در دانش متعارف و روز نداشتند...
ما دربارۀ انرژی زایی، مشاهده از دور، ارتباط روحی، انتقال روحی و شفاگری تمرین می‌كردیم. ایلیا گروههای مختلف انرزی زایی و روح زایی را راه اندازی كرده بود و در رأس هر گروه یك مربی قرار داشت. بیشتر اعضاء گروهها شخص ایلیا را نمی‌شناختند اما مربی خود را بعنوان نماینده‌ای از یك استاد بزرگ می‌شناختند. در همین زمان ایلیا دوباره به سراغ مدعیان معنوی رفت. از چند سال قبل او به سراغ هر كسی كه گمان می‌كرد چیزی از علوم باطنی و دانش اسرار می‌داند، می‌رفت. در بعضی از این ملاقاتها من هم همراه او می‌رفتم. بیشتر این افراد از او پرهیز می‌كردند. بعضی از اقطاب به محض شروع مناظره با این نوجوان كم سن و سال خلع سلاح می‌شدند. دوبار هم به همراه او به سراغ دو پیشگوی بزرگ رفتم. قصد ایلیا عموماً این بود كه اگر چیزی می‌دانی به من تعلیم بده و مرا راه ببر و اگر من بیش از تو می‌دانم پس تو می‌توانی به دنبالم بیایی. اما آن دو نفر كه به فاصلۀ سه چهار سال هم به سراغشان رفتیم چیزهای دیگری به ایلیا گفتند كه برای هر دو نفر ما باورنكردنی و حتی مضحك بود...

مقاطع دیگر
برخی از مقاطعی كه در زندگی ایلیا بوده است توسط بعضی از دوستان در چند نوبت بیان شده است بنابراین من آنها را تكرار نمی‌كنم.
تشكل‌های مردمی؛ جمعیت ال یاسین
بعد از شروع آموزش‌ها و سخنرانی‌ها و دوره‌های عمومی، تشكلهای خودجوش متعددی در ارتباط با او تشكیل شد و این تشكل‌ها به تدریج به بزرگترین مجموعه NGOهای كشور تبدیل شدند كه به مجموعۀ آنها ال یاسین گفته می‌شود. به برخی از آنها اشاره می‌كنم.
موسسۀ علم زندگی. موسسۀ هنرزندگی متعالی. نشریه هنر زندگی متعالی. نشریه علم موفقیت. مركز فرهنگی ـ هنری اوامر یاسین. موسسه هنرهای زیستن. انتشارات تعالیم حق. مجلۀ علوم باطنی. انتشارات حم (حامیم). انتشارات یاهو. انجمن مترجمین. جمعیت حركت الهی. انجمن جبهۀ طبیعت. مركز تحقیقات علوم باطنی. مركز راهبردی بررسی فرقه‌ها و جریانهای معنوی. مركز بررسی و تحلیل برنامه‌های ماهواره. مركز مدیریت حرفه ای. مركز مطالعات و تحقیقات راهبردی. انجمن متفكران و محققان. مجلۀ حركت دهندگان. مجلۀ تفكر متعالی.
و NGOهای دیگری كه یا از آنها بی اطلاع هستم یا در خاطر ندارم.

آثار قلمی و کلامی
بیشتر محتوای سخنرانی‌ها یا جلسات آموزش غیرعمومی ایلیا در به طور متوسط پانزده سال گذشته به صورت فیلم و نوار صوتی ضبط شد كه اینها در حكم آثار كلامی استاد می‌باشد. این فیلم‌ها پس از پیاده سازی و ویرایش تبدیل به آثار مختلفی شد كه تا امروز تعداد این آثار به بیش از چهل اثر رسیده است كه برخی از این آثار را ذكر می‌كنم:

1.     مجموعه کتب تعالیم حق حاوی بخشی از سخنرانی‌های عمومی ایلیا «میم»
2.     شرح «بسم الله الرّحمن الرّحیم»
3.     مکتبهای باطنی و باطن مکتوبات
4.     تفکر متعالی و روش‌های تفکر خلاق (شامل آموزش روش‌های سی و شش گانه تفکر)
5.     فرمول‌های تفکری و نرم افزارهای ذهنی (شامل بیش از هفتصد فرمول ذهنی برای اجرای امور مختلف)
6.     هنر مبارزه متعالی
7.     نظریه‌های جهانی و معنویت مدرن
8.     الگوهای بنیادی زندگی
9.     شهودهای راستین و برداشتهای ناراستین
10. تفسیر باطنی آیات ظاهری
11. تفسیر آیات کلیدی کتاب مقدس
12. احیاگری و القاء روح
13. هنر رویابینی در الاهیسم
14. قضاوت باطنی و عدالت حقیقی
15. فراهنر روح زایی
16. عملیات انرژی زایی و تئوری‌های عملیات
17. شیوه کهن ارتباط با ارواح
18. ازدواج هماهنگ و ناهماهنگ
19. نورخواری و تغذیه نورانی
20. نگاه خلاق، اندیشه سازنده و کلام آفریننده
21. محمد (ص)، دَم حامیم
22. ناجیان جهان و حرکت دهندگان
23. تعلیمات و پیام‌های معلم جهانی...
24. دانش کهن نشانه شناسی (خواندن نشانه‌های جهان پیرامون)
25. معنای صداهای طبیعت و آوازهای پرندگان
26. آموزش مشاوره تحول زا
27. آینده جهان، تمدن‌ها و ادیان
28. طریقه صاد میم (روش‌های صید نورها و انرژی‌ها و مهار روحی)
29. مکاتبات (نامه ها، سوالات، پیام‌ها و توصیه‌هایی به رهبران جهان و دانشمندان و علماء)
30. علم اسماء و کلیدهای نورانی
31. فرقه و ضد فرقه (با موضوع فرقه شناسی و تحلیل و مهار فرقه‌ها)
32. روش‌های آینده پژوهی
33. بینش‌های بنیادی و اندیشه‌های زندگی ساز
...

ترور روانی و تخریب اجتماعی
تخریب اجتماعی ایلیا از حدود دوازده سال پیش و بلافاصله پس از انتشار اولین كتاب از سخنرانی‌های او صورت گرفت و تا امروز ادامه داشته است. اگر سال آن را درست بگویم شاید حدود سال 77 بود كه دشمنانی كه مدتها در كمین بودند به منزل او دستبرد زدند و همۀ فیلم‌ها و نوارهای صوتی و سایر دستنوشته‌های در منزل را ربودند و با خود بردند. این صحنه سازی كه به صورت یك دزدی عادی طراحی شده بود توسط افراد معلومی انجام شد كه پیش از این، حضور همراه با ارعاب و تهدید خود را در جلسات سخنرانی ایلیا نشان داده بودند.
مدتی بعد تهدیدها شروع شد. روش كار تهدیدكنندگان مونتاژ و تحریف فیلم‌های سخنرانی و دستنوشته‌های ایشان بود و مهمترین قسمت مونتاژ مربوط می‌شد به حذف ابتدا یا انتهای فیلم‌ها یا جملات یا برش‌های تنظیم شده كه می‌توانست معنای جملات یا محتوای سخنرانی را بطور كامل تغییر دهد. آنها تهدید به انتشار كردند اما در همان سالها در چند مرحله در بیانیه‌های دفتر روابط عمومی مسئله مونتاژ و تحریف فیلم‌های خانوادگی و سخنرانی ایلیا مورد تأكید قرار گرفت و به اطلاع عموم رسید. موج تخریب‌ها و هجوم‌های تبلیغاتی بر علیه ایلیا در سالهای بعد با سرعتی رو به افزایش ادامه یافت تا در حدود سال 1384 مجدداً موج جدید تخریب و ترور شخصیتی او در رسانه‌های مختلف آغاز شد. رسانه‌های بزرگ كشور از عبارتی جدید بنام فرقه رام الله استفاده می‌كردند و در همین رسانه‌ها اعلام شد كه چهار نهاد عمدۀ فرهنگی و امنیتی مأمور برخورد با فرقۀ رام الله شده اند. عبارتی جدید، مشكوك و معنادار كه جزئی از زمینه سازی برای برخورد رو در رو و مستقیم با ایلیا و جمعیت بزرگ ال یاسین بود.
آخرین جلسۀ عمومی و رسمی ایلیا در سالن افراسیابی استادیوم شهید شیرودی برگزار شد كه در پایان همین جلسه و جلسۀ قبل از آن، برخورد مستقیم و فیزیكی با ایلیا صورت گرفت كه با حضور و دخالت مردم خنثی شد. بعد از این جلسه قرار شد جلسه‌ای در استادیوم بزرگ آزادی برگزار شود. این مسئله جهت هماهنگی مراحل اداری با همۀ نهادهای ذیربط فرهنگی و امنیتی مطرح و با مخالفت فوری این نهادها ختم شد.
مدتی بعد از این مخالفت، یكی از روزنامه‌های مشهور و تندرو كشور در اقدامی بی سابقه اعلام كرد كه شعبه‌ای در دادگاه برای رسیدگی به شكایت‌های مردمی برعلیه ایلیا تشكیل شده است و از مردم خواست به آن شعبه مراجعه كنند اما بعد از گذشت ماهها و به دلیل عدم دریافت شكایت خصوصی، شعبۀ مربوطه اعلام كرد كه پرونده مختومه است. البته این حركت رسانه ای بسیار عجیب بود چون هیچ دلیلی برای شكایت مردم وجود نداشت بلكه حمایت اقشار مختلف مردم و مخصوصاً دانشجویان و اصحاب قلم و هنر و فرهنگ و نیز جوانان به حدی فوق العاده بود كه مراكز معلوم به این جمعیت بزرگ لقب ابَرفرقه داده بودند. خبرهای زیادی منتشر شد كه مأمورانی از یك مركز معلوم به مردم مراجعه كرده و از آنها درخواست شكایت از ایلیا را داشته اند. اینها بعداً شهادت خود را در فیلم‌های مستند ضبط كردند تا در زمان لازم بكار بیاید. عده‌ای خبر از تحت فشار بودن برای شهادت دروغ و جعل سند در بارۀ ایلیا دادند و بلافاصله مطالب خود را ثبت و ضبط نمودند. بالاخره مدت كوتاهی بعد از مختومه اعلام شدن پرونده‌ای كه بی دلیل گشوده شده بود، مأموران طییك هجوم گسترده به منزل ایلیا وارد شدند و به این ترتیب ایلیا به زندان انفرادی در 209 منتقل شد. طی چند ماه اخیر كه ایلیا در زندان است اخبار زیادی از شكنجه‌ها و خونریزی‌های او به بیرون از زندان آمده است. تخریب او در سایتها و رسانه‌های تندرو و حتی رادیو و تلویزیون شتابی صعودی به خود گرفته است. در مراكز مختلف بر علیه او سخنرانی می‌شود، در تلویزیون میزگردهای مختلف و متعدد در تقبیح و تخریب او راه اندازی می‌شود، برعلیه او و با تمركز بر اسم ایلیا [الیاس] سریال تلویزیونی ساخته می‌شود، برعلیه او كتاب نوشته می‌شود و به صورت رایگان در مراكز مختلف پخش می‌شود. به جرأت می‌توان گفت كه در تاریخ رسانه‌ای ایران هیچكس تا به این حد مورد تخریب اجتماعی و زیر هجوم تهمت‌های دروغ و نسبتهای جعل شده نبوده و هیچ كس تا این اندازه مورد نفرت و نفرین افراطیون مذهبی قرار نگرفته است...
و منتظریم تا بدانیم نقشه‌های خداوند چیست و در این داستان كه شاهكاری بزرگ از خداوند است چه نقشی به ما محول شده است.


«اگر در برابر منافق و نفاق و تفرقه كاری نكنی، كار تو نفاق است و تو منافقی. خاموشی در برابر نفاق حمایت از جریان نفاق و آلوده شدن به آن است. تو یا حامی حقییا بر ضد حقی. حد وسطی بین حق و باطل نیست. به این دلیل است كه محافظه‏كاری انسان غالباً او را به نفاق آلوده می‏كند.»                        ایلیا  «میم»

برگرفته از کتاب آمین – جلد اول

رودخانه یعنی مار بزرگ؟! و دریا یعنی صحرا؟!!




رودخانه یعنی مار بزرگ؟! و دریا یعنی صحرا؟!!







گفت و گوی انتقادی
(قسمت سوم- بخش اول)

گفتگوی زیر در فروردین ماه سال 1386 طی دو جلسه با ایلیا «میم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا... صورت گرفته است. لازم به توضیح است که مطالب پیاده شده از روی فیلم، مورد بازخوانی ویرایشی قرار گرفته است. قسمت دوم این گفتگو در سال 1384 قبل از انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت كه با عنوان «برترین رئیس جمهور» در نشریۀ حركت دهندگان شماره سه به چاپ رسید و موجب تعطیلی آن نشریه كه اولین نشریة تخصصی در زمینۀ دانش تفكر محسوب می‌شد، گردید. قسمت اول مصاحبه در تاریخ 9/5/1382 صورت گرفت كه هر دو مصاحبۀ مذكور نیز براساس فیلم جلسه، پیاده سازی و بازنویسی شدند.
لازم به ذكر است كه سوالات گویندگان، انعكاس دهنده نظرات طیف مورد اشاره نیست و پاسخ‌های استاد ایلیا «میم»، در مواردی كه به فرد مقابل مربوط می‌شود، قابل تعمیم به طیف مذكور نمی‌باشد. در چنین مواردی پاسخ ها، متوجه گفتگوكنندگان است.

1-    هنوز از جلسات قبلی، بعضی از ابهامات ما برطرف نشده است. وقتی از شما جدا می‌شویم می‌بینیم هنوز بعضی از سوالات با وجودی که مطرح شده‌اند و علی الظاهر هم جواب گرفته اند، اما پاسخ روشنی ندارند. بنابراین مجبوریم در این جلسه هم بعضی از سوالات قبلی را تکرار کنیم. نمی‌گویم خود را معرفی كنید چون فكر می‌كنم همه این دیدارها و مصاحبه‌ها در همین مورد باشد. لطفاً اسم خود را بگویید.
خودم، خودم را با عنوان ایلیا می‌شناسم. بیشتر مردم هم مرا به همین اسم می‌شناسند. شناسنامه ام را به اسم پیمان فتاحی گرفتند. بعضی از آشنایان قبلی هم كه آشنایی و ارتباطی با ایلیا نداشتند مرا به اسم پیمان صدا می زنند. عده ای هم به اسم رام الله مرا می شناسند كه از سالها قبل گفته ام رام الله اسم من نیست بلكه به معنای تسلیم و خدمتگزار و رام شده خداست و این می تواند اسم هر خدمتگزاری هم باشد...

2-    سوال كننده دوم: برداشت ما این است كه شما با مقاصد دقیق و مشخصی این اسم را انتخاب كرده اید. مثلاً رام الله حاوی ایدۀ التقاط بین اسلام و هندوئیسم است. رام اسم خداوند به زبان هندی است و خدای هندوئیسم رام نامیده می‌شود. چند قرن پیش یك نفر به اسم كبیر این كار را كرده بود كه مردم به او می‌گفتند خداست و به او آواتار می‌گفتند. آیا اسم شما حاوی پیامی نیست؟
حاوی پیامی هست و پیامش همان است كه گفتم. رام و خدمتگزار خدا اما حاوی اینهایی كه شما می‌گویید نیست. كسانی هم بودند كه می‌گفتند این حاوییك پیام در بارۀ‌ شهر رام الله است. حالا می‌شد همین را هم به سود فلسطینیان یا به سود اسرائیلیان تعبیر كرد. اگر فرض را بگیریم كه هر كس بر نفس خویش آگاه است، باید گفت همۀ‌ این حرفها، برداشتها و شایعات است و اصل واقعیت در این باره یا در موارد مشابه همان است كه گفته ام یا دارم می‌گویم. عموماً‌ واقعیت خیلی ساده‌تر و راحت‌تر از این شایعات است.

3-    سوال كننده دوم:‌...بزرگان ما نامها و لقبهای متعددی داشتند. آیا خودِ این کار به نوعی استفاده از رفتارهای آن بزرگان نیست؟
نه. تقلید نیست. اگر هم کسی از بزرگان دینش تبعیت و به آنها اقتدا کند و کارهایی شبیه به آنها انجام دهد، عین فرمان‌های  دین را انجام داده است اما در این مورد چنین چیزی نبوده است. آنها بزرگان دین بوده‌اند ولی من در حوزه دین آنقدر ناچیز هستم که اصلاً نباید به هیچ حسابی بیایم. بجای منظر دین از دیدگاههای دیگر هم می‌توانید به این موضوع نگاه کنید...

4-    یکی دو دلیل آن را می‌توانید توضیح دهید تا این منظری که می‌گویید مشخص‌تر باشد؟
یک نفر دکتر است، وقتی که به مطب او می‌روی بعنوان بیمار او باید بطور معلومی رفتار کنی. نباید با او بحث کنی، نباید از مسائل مختلف حرف بزنی، باید اعتماد کنی، به سوالاتش جواب کامل بدهی، مسائل را دقیقاً بگویی و به کارهایی که می‌گوید گوش کنی. اینجا قالب شخصیتی او خانم یا آقای دکتر است. همین فرد در دانشگاه تدریس می‌کند و تو دانشجوی او هستی. در اینجا تو می‌توانی و لازم است با او بحث کنی، روزها و سالها اما حتی نباید برای چند دقیقه هم با طبیبت بحث و جدل می‌کردی. در دانشگاه به او می‌گویی استاد. او به خانه می‌آید و پدر تو است. حالا می‌توانی با او رابطه‌ای بسیار شخصی و خصوصی داشته باشی. با او شوخی کنی، محرمانه ترین مسائل درون خانواده را مطرح کنی، او را پدر و او تو را پسر خطاب کند. همین پدر می‌تواند قالبهای شخصیتی دیگری هم داشته باشد... من با طیفهای مختلفی از مردم ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی داشته ام و در هر ارتباطی قالبی متناسب با آن طیف داشته ام. در ارتباط با یک قشر متفکر بودم و روش‌های تفکر را تدریس می‌کردم. آنها فکر می‌کردند من لائیک یا بیخدا هستم. در یک جایی معلم علوم اسراری و روش‌های باطنی بودم. در اینجا ورود به حوزه روش‌های ظاهری تفکر، یک خط قرمز شمرده می‌شد چون ظاهراً با هم توافق نداشتند. در یک جا بهترین نقطه ارتباطی این بود که فردی گمراه و از همه جا بی خبر باشم یا از تجاهل استفاده کنم. یک زمانهایی در قالبهای روز جوانان مستقر می‌شدم... بدون اینها امکان برقراری ارتباط عمیق و انتقال تعلیم وجود نداشت. باید تو ظاهراً از آنان باشی تا تو را قبول کنند و به خود راه دهند. باید جهان آنها را تجربه کنی و زندگی شان را حضوراً بفهمی تا بتوانی درباره آن نظری بدهی. از دور و از پشت دیوارها و از طریق واسطه ها، اثر زیادی ندارد. در مکتبهای مختلف علوم باطنی و در میان معلمان بزرگ تاریخ تمدن‌های باطنی، این، روشی معمول و مرسوم بوده است... بعید است کسی بتواند از این روش سوء استفاده کند چون اگر او می‌تواند آنقدر انعطاف پذیر باشد و آنقدر آگاهی خود را در جهات مختلف گسترش دهد که به طور طبیعی این کار را بکند، چه نیازی به کارهای دیگر دارد. البته ممکن است کسی بتواند ظاهراً با چنین کاری سوء استفاده  کند اما باید محصولات و نتایج این ارتباط را دید و براساس آن قضاوت كرد. استفاده از تیغ می‌تواند برای سر بریدن یا عمل جراحی و نتیجتاً نجات از مرگ باشد.
« خوب زیستن ، هماهنگ زیستن است.»

5-    فرضاً کسی در زمینه‌های مختلف آنقدر آگاهی و دانش داشته باشد که بتواند عین همین کار را بکند. آنقدر هم انعطاف پذیری و استعداد و توانایی داشته باشد که بطور طبیعی، موقتاً در چنین شخصیتی قرار بگیرد. آیا با این وجود می‌شود خطر سوء استفاده را نادیده گرفت؟
با این فرض که می‌گویی، خیر. از هر چیزی ممکن است سوء استفاده شود. از خدا هم ممکن است سوء استفاده شود. اما باید نتایج و محصول آن کار را دید. وقتی رابطه عمیق و درونی برقرار شد ممکن است هر چیزی از طرف مقابل خواسته شود... و اگر منظورت خودم هستم، این را هم باید از هزاران محصول و نتایجی که در این روابط بوده، ببینی. این روابط دهها هزار میوه ماندگار داشته که با وجود آنکه مختلف‌اند اما ماهیتاً یکسان اند. همه این میوه‌ها ریشه در خدا دارند و جنس آنها از معرفت و آگاهی است.

6-    این تضاد شخصیتی و چندگانگی شخصیت به نظر خود شما چه توجیهی دارد؟
اگر تو بنا بر ضرورت شرایط ده لباس مختلف پوشیدی به این معنی نیست که ده نفر هستی. وقتی موج یک رادیو را عوض می‌کنی، فرکانس‌های مختلف را دریافت و پخش می‌کند اما یک رادیو بیشتر نیست. وقتی کانالهای تلویزیون هم عوض می‌شود، فقط یک تلویزیون در کار است. حالا ممکن است یک کانال آن پاییز را پخش کند و یک کانالش بهار را. در آن مثال طبیب، معلم و پدر هم یک نفر در کار بود. خود شما هم در اینجا، در قسمتهای مختلف زندگی، شخصیتهای دیگری داری. شخصیت تو در خانواده با شخصیتت در محل کار و محل تدریس مختلف است. همه انسانها دارای این ویژگی هستند.

7-    آیا تنها قصد شما از تغییر قالبهای شخصیتی، کمک کردن به دیگران بود؟
نه. فقط کمک به آنها نبود اما مهمترین انگیزه، کمک به آنها بود. گفتم که این یک روش معمول باطنی است. یکی از قصدهای آن، تجربه و شناخت زندگی‌های مختلف و بنابراین گسترش آگاهی و بسط تفکر است. گاهی هم از این طریق افراد توانا و مستعد را برای آموزشهای خاص روح زایی و علوم باطنی صید می‌کردم چون بسیاری از این آموزشها و روش‌ها طوری است كه هنرجو می‌بایست مستعد و از نظر روحی آماده باشد. بعضی از این تمرینات، بسیار سخت و طاقت فرسا هستند. اما از ده دوازده سال پیش که سخنرانی‌ها شروع شد این راهکار هم محدود و تقریباً متوقف شد.

8-    در علوم باطنی آیا این رفتار کد مشخصی دارد؟
منظورت از کد چیست؟ اگر اسم است، بله در فنون باطنی اسم دارد. ما در علوم باطنی به آن صاد میم می‌گوییم. اکثر مکتبهای  باطنی معتقدند که این را برای اولین بار آنها گفته اند... بعضی از مسیحیان باطن گرا هم معتقدند که اولین معلم آن حضرت عیسی بوده است و یکی از استنادات آنها هم جمله معروفی از ایشان است که می‌فرماید: به دنبال من بیایید و من به شما نشان می‌دهم كه چگونه (روح‌های) مردم را صید كنید. صاد یک طریقه باطنی است و موضوعاتی مانند صید نورها، نیروها و نارها، صید ارواح و سیاله‌ها و مقولات مشابه، در آن مورد عمل قرار می‌گیرد. اولین قدم بزرگ صاد، صید روح فردی است یعنی انسان بتواند روح خود را صید كند و آن را مهار نماید. اولین قدم برای صید روح فردی هم این است كه انسان اسم (روح) خود را بداند. این یکی از اصول اصلی علم اسماء است.

«عیسی مسیح یكی از بزرگ ترین صیادان بود كه هنر صید ارواح انسان ها را به حواریون و بویژه چهار تن از حواریون خود و در رأس آن ها ، پتروس ماهیگیر ، آموخت . سلیمان نبی نیز تبحر چشمگیری در صید و مهار ارواح و جنیان و حتی شیاطین داشت . اكثر انبیاء بزرگ توان بالایی در صید ارواح داشتند .گاهی آن ها به جای صید های متعدد ، تنها به یك صید بزرگ دست می زدند . صید بزرگ الیاس نبی ، الیسع بود...»    ایلیا «میم»

9-    می توانید درباره دانستن اسم روح بیشتر توضیح دهید؟
هر انسانییك اسم مجازی دارد و یك اسم واقعی و یكی كه حقیقی است. هویتهای انسان و مفاهیم مشابه آن هم به همین شكل است. اسم مجازی همانی است كه در شناسنامه تو است. ممكن است نام شخص ضعیفی را، پدر و مادرش قدرت گذاشته باشندیا اسم فردی مردم آزار و ظالم، رحمت الله باشد. این اسم‌ها مجازی‌اند كه البته احتمال دارد منطبق بر واقعیت یا عكس واقعیت‌ها یا بی ارتباط با واقعیت فرد باشد. اسم و هویت دیگر، منطبق بر وضعیت موجود انسان است. وضعیت حال اوست. تصویر ارتعاشات و كالبد انرژیایی و روحی اوست. باطن اوست كه شاید امروز یك چیز باشد اما فردا تغییر كند ولی غالباً و در اكثر افراد، همیشه تقریباً یكسان است. به این می‌گویند اسم باطن یا زبان حال كه در مقابل زبان قال و اسم ظاهر و مجازی است. اما اسم حقیقی انسان، اسم الروح اوست. این اسم همیشگی است و نشان دهنده جوهر و مایه اصلی انسان است. در بسیاری از مكاتب باطنی روش‌های خاصی برای كشف و استخراج این اسامی وجود دارد. در علوم باطنی، این اصل وجود دارد كه برای آنكه با چیزی ارتباط برقرار كنی باید اسم آن را بدانی، برای اینكه چیزی را فراخوانی كنی و به جانب خودت بخوانی، باید اسم آن را بدانی، برای اینكه قصد و اراده خود را به كسییا چیزی بفهمانی باید اسم آن را بدانی. حتی اگر اسم خدا را هم بدانی (نام سرّی و اسم اعظم خدا را) دعای تو مستجاب می‌شود. این دکترین می‌گوید در آسمان و زمین اسم هر چیزی را بدانی ارتباط تو با آن برقرار شده و می‌توانی قصد و خواسته خود را به او منتقل كنی... این اصل یكی از ستون‌های اصلی علم اسماء محسوب می‌شود... كشف و استخراج اسم می‌بایست از خود انسان و از اسماء باطنی و اسم الروح او شروع شود تا انسان بتواند قابلیتهای باطنی و نیز روح خود را مهار كند. گاهی این كشف سالهای طولانی وقت صرف خواهد كرد.
صحبت را از موضوعات باطنی، برگردانید به موضوع مصاحبه.

10-                       پس رام الله اسم كیست؟
بعضی‌ها به اسم رام الله شناخته شده اند، چه در ایران و چه خارج از ایران. حتی اسم استاد روح الله هم رام الله است پیش از آنكه اسم من یا دیگران رام الله باشد. من هم برای طیفی از مردم به اسم ایلیا «میم» با لقب رام الله شناخته شده ام. از همان ده دوازده سال پیش هم گفته ام و در بیانیه‌ها آمده كه رام الله اسم من نیست و رام الله یعنی خدمتگزار و تسلیم خدا. كسی كه خداوند او را رام و مطیع خود كرده است. هر كسی كه خود را رام خدا می‌داند می‌تواند خود را رام الله بنامد و قبل از این هم بعضی‌ها این كار را كرده اند.

11-                       سوال كننده دوم: چه دینی دارید؟
در شناسنامه نوشته شده كه  مسلمان و شیعه هستم اما نمی‌دانم نظر خداوند چیست... آیا همین موضوع درهویت باطنی روح انسان هم ثبت شده است. ولی اگر خداوند پذیرفته باشد، بله من مسلمان شیعه هستم... مسلمان تسلیم خداست و كسی كه تسلیم خداست نشانه‌ها دارد. انسانی كه تسلیم خداست شبیه به خداوند بی همتاست. زنده است و توان زندگی بخشیدن و احیا كردن دارد. او برخوردار از اراده و قدرت خداوند است. كسی كه تسلیم خداست بهره مند از روح خداست... اما اگر بخواهیم پاسخی مصطلح به این سوال بدهیم بله من مسلمان و شیعه هستم. پدر و مادرم هم مسلمان بوده اند.

«مسلمانی حقیقی به اسم و ادعا نیست. مسلمان حقیقی، حقیقتاً تسلیم و مطیع و در تصرف خداوند است. ایمان و توكل به خدا و خدمتگزاری دائمی برای خدا از نشانه‌های مسلمان حقیقی است.»

12-                       سوال كننده دوم: سواد شما چقدر است؟
بیشتر لحظات زندگی ام در تفكرات و مشاهدات بوده. تقریباً همه سالهای زندگی ام را در مشاهده و تحقیق و تفكر گذراندم اما سواد مدرسه‌ای ام خیلی كم است. زیاد مدرسه نرفتم. دانشگاه هم نرفتم. حدود سال 1373 می‌خواستیم اولین دانشگاه علوم باطنی و متافیزیك را در منطقه راه اندازی كنیم كه مورد توافق نبود و انجام نشد.

13-                       سوال كننده دوم: به چه دلیل به تحصیل ادامه ندادید؟ آیا توانایی ادامۀ تحصیل را نداشتید؟
از کودکی در بارۀ قرآن، متون باطنی، دانش غیر متعارف و اسراری تحقیق و تفکر داشتم. بیشتر از هر چیز به مشاهده و تعمق مشغول بودم و از همین راه هم عموماً یاد می‌گرفتم. بیشتر ساعات زندگی ام را در طبیعت یا اگر در خانه‌ای بودم، در ارتباط با طبیعت می‌گذراندم... تحصیل اصلی ام اینها بود و همین را ادامه دادم. متون را هم بر اساس همین روش می‌نوشتم و بسیار به ندرت از منبع خاصی جز مشاهدات و تفكراتم استفاده کرده ام... قطع تحصیلات مدرسه‌ای هم به این دلیل بود که اهمیت آن را درک نمی کردم. آن را غیر لازم، غیر مؤثر و غیر کارا می‌دیدم. به کار زندگی و هدفی که داشتم نمی خورد. اگر می‌شد، از سالها قبل متوقف اش می‌کردم و یک ناراحتی ام این بود که چرا همان چند سال را هم خوانده بودم... قطع آن دلیل دیگری نداشت. تقریباً در همۀ رشته‌های مختلف و در دسترس، به صورت امتحانی وارد می‌شدم و زود به نقطۀ آخر آن می‌رسیدم و غالباً در هر رشته‌ای رتبه ممتاز و اول را می‌گرفتم. چند بار ورزش‌های مختلف را امتحان کردم و در آنها اول بودن را تجربه کردم اما این تجربه‌ها خیلی سطحی و گذرا بود. البته شاید برای کسی که برای این کار به این دنیا آمده باشد تجربه‌ای ارزشمند باشد. قاری قرآن بودن، آواز خواندن... و درس خواندن. هر بار که می‌خواستم، در اینها اول بودن را تجربه می‌کردم. اما در تحقیق و مشاهده و تفکر، در رویاها در... و در ارتباط با جهان هیچ وقت به آخرش نرسیدم. به همین دلیل همین را ادامه دادم.

14-                       آیا شما معلم داشته اید؟ چگونه آموزش دیده اید؟
اولین و بزرگترین معلمم خداوند بوده و از قرآن و  كتب مقدس چیزهای زیادی آموخته ام. اما معلم اصلی ام به آن معنا كه همه می‌دانیم استاد روح الله بوده است البته ملاقات با ایشان به ندرت رخ داده است. معلمان دیگر هم بوده‌اند مردان و زنانی كه جهان را طور دیگری می‌دیدند و تجربه می‌كردند، ولی آموخته‌های دیگرم عمدتاً از تفكرات و مشاهدات و دریافتهایم بوده. و از رؤیاها... و از طبیعت هم بسیار آموخته ام.
دانش به دریافت و اندیشه است. حضرت علی (ع)

15-                       آیا متن سخنرانی هایتان را از جایی اقتباس می‌كنید.
اكثر این سخنرانی‌ها در همان لحظات صحبت، خودبخود به ذهنم می‌آید و بیان می‌شود و مطالعه یا برنامه ریزی قبلی ندارد. آنها عموماً از درونم می‌آیند اما از جای دیگر نه. تا امروز ندیده ام آنها در جای دیگری موجود باشند. شاید هم باشند و من ندیده ام. دوستان ال یاسین هم كه در این چند سال این را دنبال كردند، ندیدند... بعضی‌ها هم كه در همه این سالها مثل سایه دنبال ما بودند كه بتوانند مسائلی پیدا كنند و از آن یا حتی تصور آن داستان بسازند و به مردم بگویند، اینها هم چیزی پیدا نكرده بودند. در دنیای امروز، هر اقتباسی را با وجود اینترنت می‌توان در چند دقیقه متوجه شد.

16-                       در روز چقدر مطالعه می‌كنید؟
شاید در هفته یکی دو ساعت و شاید كمتر از این. آن هم عمدتاً از اخبار و اوضاع مطلع می‌شوم. همسرم كتابهای زیادی دارد یا گاهی كه منزل دوستان می‌روم كتابهای زیادی هست اما غالباً شرایط مطالعه آنها را نداشته ام.

17-                       سوال کننده دوم: ما در تحقیقات خود متوجه شدیم كه بیشتر از سی جلد كتاب وجود دارد كه نویسنده آن شما هستید. بیش از 80 جلد كتاب دیگر هست كه با برنامه و راهبرد شما نوشته شده است. با وجود فقدان تحصیلات رسمی چطور این كار را كرده اید؟ آیا می‌توانیم فرض كنیم كه اینها اصلاً‌ كار شما نیست؟
من هنوز هم زنده ام، شاهدانم هم زنده‌اند و هر كاری كه قبلاً‌ كرده ام حالا و بعداً‌ هم می‌توانم. اگر بگویم كه این كارها یا بسیاری از كارهای دیگر، كار من نیست شما با این هزاران شاهد چكار می‌كنید؟ با امكانی كه الان هم آن را دارم چكار می‌كنید؟ توانایی موجود را چطور توجیه می‌كنید؟ آنها مربوط به دیروز است. امروز و فردا هم می‌توانم همان كارها را و بلكه بسیار بیشتر و بزرگتر از آن را انجام دهم. الان هم همچنان می‌توانم 30 جلد یا 300 جلد كتاب براساس تفكرات، مشاهدات و دریافتهایم بنویسم كه نه مشابه آنها نوشته شده است و نه متكی به تحقیقات و مطالعات متعارف است... اگر این كتابها كار بقیه باشد، پس این بقیه كجا هستند؟ مگر در جهان امروز می‌شود چیزی را واقعاً مخفی كرد. این سوالات با زمانی تناسب دارد كه هنوز رسانه ها، اینترنت و ماهواره‌ها وجود نداشتند. كتابهایی هم هست كه دوستان ال یاسین تهیه كرده‌اند كه بنده هم در حد مشاوره و راهبرد یا برنامه ریزی در آن حضور داشته ام كه به اسم خود آنها چاپ شده است. اما در نظر بگیرید كه از این همه كتابهایی كه گفتید مربوط به بنده است فقط یك جلد آن و آن هم مربوط به یازده سال پیش چاپ شده است كه جلوی انتشار آن هم گرفته شد.

18-                       سوال کننده دوم: یك تصور این است كه مركزی به نام حامیم كه متشكل از سیصد و چهار متخصص! و اعجوبه! در زمینه‌های مختلف است به سؤالات تخصصی شاگردان شما جواب می‌دهد. یك تصور هم این است كه چنین مركزی اصلاً‌ وجود ندارد و شما به تنهایی این كار را می‌کنید. كدام برداشت درست است؟
این تصور اشتباه نیست فقط تمام واقعیت نیست چون همۀ واقعیت بزرگتر و باورش سخت‌تر است. همه اش راست و درست بوده چون در همین مشاوره‌ها و راهنمایی‌ها هزاران فعالیت مثبت انجام شده كه بعضی از آنها بدیع و بی سابقه اند... اما همۀ‌ اینها فیض و رحمت خدا است.

19-                       علوم باطنی را چگونه و در كجا یاد گرفته اید؟ بعضی‌ها می‌گویند شما علم لدنی دارید.
تعلیم بزرگی را از استاد روح الله آموخته ام و اما بیشتر آنچه می‌دانم حاصل تفكرات،‌ مشاهدات و دریافتهایم است. بزرگان باطنی زیادی را هم دیده ام و از آنها هم چیزهایی دارم. معدود مردان و زنانی كه تبحر زیادی در شاخه‌های مختلف علوم باطنی داشتند... در كتابها هم كمی وجود داشته. داستان علم لدنی هم خدا می‌داند. اما این از مسلمات زندگی ام است كه اكثر چیزهایی كه می‌دانم را خودبخود می‌دانم. می‌گویند علم لدنی به انسانهای مقدس تعلق دارد اما تا جایی كه می‌دانم من انسان مقدسی نیستم.

20-                       آیا خواب‌هایی كه مردم می‌گویند درباره شما دیده‌اند درست است؟ فكر می‌كنم این خوابها را همیشه برای خود شما هم می‌نویسند و می‌فرستند.
این رویاها در قسمت بررسی رویاها مورد بازبینی و در صورت لزوم، بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد اما من بیشتر این نامه‌ها را هنوز نخوانده ام و بسیاری از نویسندگان آنها را هم ندیده ام... گذشته از اینها، چطور می‌توانم درباره خواب مردم اظهار نظر كنم. از خود آنها بپرسید. خود آنها در این سالها اصرار دارند كه دیده‌اند و درست است و تا جایی كه علوم باطنی اجازه می‌دهد، كسی قادر نیست برای انسان چنین رویاهایی را به وجود آورد. اینها را یا از مردم بپرسید یا از خداوند چون باعث رویاهای آنها من یا كس دیگری نیست باعث آن خداوند است چون‌ آن رویاها شباهت زیادی به هم دارند بدون اینكه بسیاری از بینندگان آنها با هم در ارتباط باشند. بعضی از این رویاها را هم، آنها قبل از اینكه با هم آشنا شویم دیده اند.

نبوت به پایان رسید و پس از من پیمبری نیاید مگر مژده رسان ها و آن خوابهای نیکوست که مرد بیند یا برای او بینند           پیامبر خدا ص

21-                       مادر شما حكایتی را درباره تولدتان نقل كرده است كه به صورت فیلم منتشر شده است آیا این موضوع واقعیت دارد؟
در این باره چیزییادم نیست... یادم نمی‌آید چطور متولد شدم اما یادم هست كه مادرم در این باره چه می‌گفت. نمی‌دانم این حرف چقدر واقعیت دارد... اما از نظر منطقی نباید فكر كنم كه این موضوع درست است چون ظاهراً منطقی نیست....

22-                       فیلمهای زیادی از مردم تهیه شده كه در آن درباره‌ اعمال خارق العاده شما می‌گویند. آیا این كرامات و اعمال خارق العاده مربوط به شماست؟
من هرگز معجزه‌ای نكرده ام و بسیاری از آن فیلم‌ها با مشخصاتی كه می‌گویید، درباره من نیست... بخشی از آنها درباره استاد روح الله است. و البته این را باید همان كسانی بگویند درباره كیست كه آن را تجربه كرده اند. من هنوز این فیلم‌ها را حتی ندیده ام. اما كارهای زیادی انجام داده ام و اتفاقات زیادی افتاده كه با بنده ارتباط داشته است اما اسم اینها معجزه نیست و من آنها را معجزه نمی‌گویم. در شرح این كارها و محتوای این وقایع هم صدها نفر حاضر و شاهد بوده‌اند و می‌توانند آن را بیان كنند. گزارش‌های مستندی هم كه فیلم‌های آن از مردم تهیه شده، بخشی از آن مربوط به بنده است و بخش‌های دیگر مربوط به استاد روح الله یا دیگران.

23-                       حتی تعدادی از این فیلم‌ها به صورت گزارش منتشر شده است و به اسم شما است. من خودم بعضی از این گزارش‌ها را در نشریه‌های وابسته به شما خوانده ام كه بگذارید بگویم ]سوال كننده متنی را كه از نشریات جمع‌آوری شده ورق می‌زند[:‌ 1ـ پیش بینی اتفاقاتی مثل زلزله بم، 11 سپتامبر، تهاجم اسرائیل به حزب ا... لبنان (جنگ 33 روزه)، سونامی اندونزی... 2ـ پركردن یك بركه از ماهی 3ـ باران سازی 4ـ شفادهی بیماران لاعلاج  5ـ پر كردن ظرفها از روغن زیتون با یك قطره روغن و بركت دادن 6ـ به بار نشاندن درخت در یك لحظه  7ـ رویاندن یك پهنۀ وسیع قارچ در یك لحظه...

فیلم این گزارش‌ها قرار نبوده منتشر شود و منتشر هم نشده است. این سوال هم بارها پرسیده شده و من هم جواب آن را از سالها قبل تا به حال بارها تكرار كرده ام. اكثر كسانی كه مرا میشناسند جواب این گونه سوالات را بارها شنیده اند... من نه معجزه بلد هستم، نه معجزه گر هستم. البته بعضی از این موارد مربوط به من بوده كه در آن گزارش‌های مكتوب در نشریات هم اسم بنده نیامده اما این ربطی به معجزه و کرامت ندارد و اگر كرامتی بوده و مستند است و شاهدانی دارد، مربوط به استاد روح الله یا دیگران است... روشهای بسیاری در علوم باطنی و حتی در علم جدید برای پیش بینی و تحلیل وقایع آینده وجود دارد مثل آینده پژوهی در علم جدید و انواع روشهای نشانه شناسی و رویا بینی، در علوم باطنی. هر كاری كه قبلاً كرده ام باید حالا و بعداً هم بتوانم. پس همچنان می‌توانم آنها را انجام دهم. اگر از طرق نشانه شناسییا تفسیر رویاها آن چیزها را درباره آینده گفتم و شد، امروز و فردا هم همان كار را، اگر خدا بخواهد می‌توانم انجام دهم... اما نمی‌دانم در بارۀ‌ بقیۀ كارهایی كه واقعاً برای خودم هم اعجاب برانگیز است و از طرفی با وجود این همه شاهد و تجربه كننده نمی‌توان آنها را رد كرد چه بگویم...
این فكر كه من معجزه كرده ام اشتباه است. چون قادر به معجزه نیستم...
تا جایی كه به من مربوط می‌شود می‌گویم معجزه‌ای نكرده ام. خیلی كارها كرده ام كه خیلی‌ها نمی‌توانند اما معجزه نه. هیچ وقت یادم نمی آید که از عالم غیب مرغ بریان آورده باشم، زلزله به وجود آورده باشم... اما بعضی از بیماران لاعلاج را كه پزشكان و نیز همه درمانگران نامتعارف در همه دنیا‌ آنها را جواب كرده اند، درمان كرده ام... هر گزارشی هم كه تا بحال چاپ شده است یا بدون اطلاعم بوده یا اگر مطلع بوده ام شرط را این گذاشتم كه اسمی از بنده نباشد و تا بحال هم اسمی از بنده نبوده... گاهی و به ندرت بیماران خاصی را درمان كرده ام اما این ربطی به معجزه ندارد هر كسی ممكن است بتواند این كار را بكند. یادم نمی آید استخر خالی را از ماهی پر کرده باشم و نمی‌دانم چرا آن افراد گفتند پر شده است. این را دیگر من نمی‌توانم بگویم... البته احتمال اینكه حقه‌ای هم در این كارها باشد یا چیزی مثل شعبده بوده باشند را هم دروغ می‌دانم چون نحوۀ وقوع، تعداد شاهدان و دیگر مؤلفه‌های این وقایع طوریست كه اگر همۀ شعبده بازان دنیا هم جمع شوند نمی‌توانند اندكی از این كارها را در شرایط مشابهی كه اتفاق افتاده، تكرار كنند. اگر همه شعبده بازان دنیا هم جمع شوند نمی‌توانند از وقایع آینده چیزی بگویند...

«... می‏گویند من معجزه می‏كنم اما چه كسی جز خداوند قادر به معجزه است.. تنها روح خداست كه قادر به معجزه می‏باشد زیرا اوست كه در ورای قوانین است...» ایلیا «میم»

24-                       سوال كننده دوم: من زیاد شنیده ام كه كسانی كه با شما درافتاده‌اند ورافتاده اند. سال 82 هم در قسمتی از آن فیلم مستند همین چیزها گفته می‌شد و پانزده بیست مورد را شرح می‌دادند. این آدم‌ها یا مرده‌اند یا دچار جنون و بیماری شده اند. آیا این كار ایجاد فضای ارعاب و تهدید نیست تا شما به این وسیله نگذارید كسی با شما مخالفت كند؟
من هم شنیده ام كه هر كه با اهل علی درافتاد ورافتاد ولی خودم را آنطور كه باید شیعه علی نمی‌دانم چون شیعه علی مانند علی است و اگر نه شیعه نیست. آن اتفاقات را هم تائید نكردم البته رد هم نكردم چون همه اتفاق افتاده بودند ولی چه بسا همه آنها تصادفی باشد. فضایی هم بر این اساس به وجود نیامده فقط شما و چند نفر دیگر آن گزارش‌ها را دیده‌اید آن هم به دلیل اصراری بود كه برای دسترسی به اطلاعات و مستندات بیشتر داشتید. بنابراین چنین فضایی هرگز ترسیم نشده ولی تا جایی كه به خودم مربوط است می‌گویم این واقعیت ندارد كه اگر كسی مخالفم باشد، بیمار می‌شود، جنون می‌گیرد یا می‌میرد. من یك خدمتگزار خدا هستم، همین و نه بیش از این. اما مطمئنم كه هر كس بر ضد خدای من كه لا اله الا هو الحی القیوم است، بلند شود، می‌افتد و زمین گیر می‌شود.

25-                       سوال كننده دوم: ولی بعضی از این اتفاق‌ها خارج از بحث تصادف است. این فكر مطرح می‌شود كه آیا خود شما با یكی از همان مكانیزم‌ها مثل تاثیرگذاری از راه دور یا نیروهای اجرایی، این كارها را كرده باشید. چون قبل از همه بعضی از اعضاء خانواده شما به این مسائل مبتلا شده اند. آقای فرشاد مرادی كه از نشر تعالیم حق اخراج شد، تصادف می‌كند و می‌میرد و ظاهر امر هم شما از چند روز قبل بقیه را مطلع می‌كنید. بعضی از اعضاء خانواده و فامیل شما دچار جنون شده اند. خانم های... كارشان به تیمارستان و زنجیر شدن كشیده. آقای د می‌گوید مرا تسخیر روح كرده‌اند و هر وقت مرا می‌گیرد، دیوانه می‌شوم. آقای «ن» كه دندان شما را شكست، در منزل، خودش را دار زده. اینها طوری كه شما می‌گویید تصادفی نیست. اینها قابل بررسی است. چرا اكثر این افراد دچار بیماری‌های روانی می‌شوند؟ نظر شخصی من این است كه شما حتماً در این زمینه برنامه‌ای دارید.
شما می‌توانی هر نظری در هر باره‌ای داشته باشی و می‌توانی پیرامون آن نظر هم جوسازی و تبلیغ پر سر و صدا كنی مثل الان. بنده از شما نمی‌خواهم كه نظرت را حتماً تغییر دهی اما گفتم و واقعیت همین است كه شنیدی. تك تك این پانزده بیست مورد را هم اگر دقیقاً بررسی كنی و حلقه‌های وقوع را ببینی، باز هم متوجه می‌شوی كه هیچ برنامه‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد. پرونده آقای پیما الهی چندین بار در دادگاه بررسی شد، نه یك بار، و چند بار تحقیق روی آن صورت گرفت. نتیجه نهایی ترمز نابه هنگام راننده در جاده لیز اعلام شد كه باعث شد ماشین آنها با یك مینی بوس برخورد كند و همه پنج نفر سرنشین فوت كنند. آن چهار نفر دیگر با چه كسی مخالف بودند؟ درباره تولید بیماری‌های روانی از راه دور یا كنترل بر ارواح و تسخیر روح، اگر واقعاً چنین امكان و اجازه‌ای باشد و به همین راحتی و رایگانی باشد كه شما می‌گویی پس چرا در جهت فتح جهان استفاده‌ای نشده و برای تنبیه ظالمان و جنایتكاران بزرگ؟ واقعیت این است كه هیچ برنامه‌ای در این باره وجود نداشته و همه این اتفاقات خودبخود بوده یا شاید تصادفاً یا شاید هر مبنای دیگری الاّ برنامه خودآگاه. از طرفی بعضی‌ها را می‌شناسم كه در این چند سال به ما توهین‌ها و فحاشی‌های فراوانی داشته‌اند و دروغ ترین و جاعلانه ترین نسبتها را متوجه ما كرده‌اند اما نه خودشان را دار زده اند، نه دچار بیماری‌های روانی شده‌اند و نه تصادف كرده اند. ظاهراً هم كه هیچ مسئله‌ای برایشان پیش نیامده. اینها را چطور براساس آن تئوری تان توجیه می‌كنید؟

26-                       در همان فیلم‌ها مردمی كه با آنها مصاحبه می‌شد اتفاقاتی را نقل می‌كردند كه به خاطر حرف شما بوجود آمده است. معنی همه آن حرفها این بود كه شما چیزی كه می‌گویید اتفاق می‌افتد. در آخر آن، تهیه كننده‌ها اتفاقات و مستندها را می‌شمارند و نتیجه می‌گیرند شما حداقل 235 موضوع را گفته‌اید كه عیناً همانطور شده است. ذكر هر تجربه‌ای در آنجا روی همین پایه بود. آیا شما واقعاً قدرت كن فیكون دارید؟

«كلام مانند آتش است. آتش خلاق و دگرگون‏كننده كه هرگاه می‏سوزد، بوجود می‏آورد و آنگاه كه می‏سوزاند، ویران می‏سازد و خراب می‏كند. و انسان مانند آن اژدهای آتشینْ نفَس است كه نفس او صدای اوست و صدایش آتشیست كه از دهان او بیرون می‏آید. او به این آتش قادر است زندگی خود و دیگران را بسازد یا بسوزاند و خاكستر سازد.»
«كلام هماهنگ می‏تواند بر كهكشانها نیز اثر بگذارد. زلزله‏های بزرگ و بارش‏های بسیار در ید قدرت كلام است. آنگاه كه به قدرت كلمه مرده زنده شد، از میان برداشتن كوهها و بر پا داشتن آنها نیز ممكن گردید.»
«معجزات بزرگ به مدد كلمات بزرگ واقع شدند و كلمات بزرگ همچنان قادر به معجزات بزرگ‏اند. از زمانی كه قادر به گفتن شدی قدرت كلمات را در زندگی‏ات بكار گرفتهای اما به واقع این حرفهای تو بوده كه تو را به كار گرفته است. پیوسته از اقتدار كلام‏ات بر تو شده است و می‏شود. كنترل تغییرات زندگی با مهار كلام و مهارت در بكارگیری آن است.»
كن فیكون تنها از آنِ خداست و بس. و درباره آن گزارش‌های مستند، بخش زیادی از آن تجربه‌ها و اتفاقات درباره بنده نیست، آنطور كه شنیده ام آن شاهدان هم اسمی از بنده نمی‌آورند و همین موضوع تا حدی برای شما به اشتباه آمیخته است. ولی درباره خودم اینطور است كه تا مطمئن نباشم و به نحوی مشاهده نكنم چیزی را درباره آینده نمی‌گویم و تا كاملاً روشن و معلوم نباشد نظرم را درباره چیزی، قطعی نمی‌گویم. بنابراین نظراتی كه به عنوان حتم و قطع و یقین بیان می‌كنم، طبیعی است كه اتفاق بیفتند. موارد زیادی هم در این سالها پیش آمده كه مردم می‌گفتند اتفاق افتاده ولی من درباره چگونگی وقوع آنها چیزی نمی‌دانم و خودبخود بوده است. اما نباید فراموش كرد كه كلام همه انسانها از قوه خلاقه برخوردار است تا جایی كه یكی از دكترین‌های اساسی عصر نوین و حتی عصر كهن بر این اساس است كه هر آنچه انسان بگوید، تحقق می‌یابد مشروط بر آنكه آن را نقض و خنثی نكند. دانشمندان غربی درباره این مفهوم و اثبات علمی و عملی آن صدها كتاب نوشته‌اند كه بخش زیادی از آنها در ایران هم هست. من هم همینطور فكر می‌كنم كه همه انسانها برخوردار از امكان اندیشه خلاق و كلام سازنده‌اند و شاید مسئله در آن باشد كه اكثراً روش‌های مهار و بكارگیری این قدرت عظیم را نمی‌دانند. در این سالها خیلی‌ها در مراجعه به بنده می‌گفتند و اصرار داشته‌اند كه چیزهایی را گفته‌اند و اتفاق افتاده است یا دعاهایی كرده‌اند و مستجاب شده است، من هم تقریباً همه آنها را باور كردم و درست می‌دانم. دیدگاههای فیزیك كوانتوم، نسبیت، اَبرریسمانها و هولوگرافیك و یا دیدگاههایروانشناسی مدرن و حتی فلسفه‌های كهن باطنی همگی مؤید این نظریه بنیادی‌اند و آن را به روشنی توضیح می‌دهند.

27-                       ممكن است در زندگییك انسان دو سه اتفاق خاص بیفتد اما این مساوی با حرف شما نیست.
بنده دارم عرض می‌كنم آنجا یك دریا هست و مردم دارند در آن شنا می‌كنند شما می‌گویی پس درّه اش كجاست؟ می‌گویم آنجا كوه نیست كه دره داشته باشد، می‌گویی حرف مرد یكیست درّه اش را نشانم بده. در این چند دیدار بعضی از سوال و جوابهای ما اینطور شده است.
«انسان همان چیزیست كه می‏بیند لكن او می‏تواند در دیدن خود تصرف كند و همانطور ببیند كه می‏خواهد. و می‏تواند با نگاه خود جستجو كند و بیابد پس همان چیزی را می‏یابد كه در جستجوی آنست. همه جهان می‏تواند در چشمان او جای گیرد و همین چشم می‏تواند جهان را از انسان بگیرد و او را از زندگی محروم كند. انسان به نگاه است و زندگی از نگاه است و سرنوشت را نگاه تو در سر می‏نویسد.»
«چشم سكان روح است و نگاه، چرخش این سكان. تغییر نگاه تغییر آگاهی و تغییر آگاهی تغییر وقایع را در پی دارد.»
«حدود تو در نگاه تو است و آنچه ببینی واقع‏شدنیست...» ایلیا «میم»

برگرفته از کتاب آمین – جلد اول